سفارش تبلیغ
صبا ویژن

asemankhodam

صفحه خانگی پارسی یار درباره

مطالب تاریخی

 

آرامگاه داریوش بزرگ گوری صخره‌ای در کوه حاجی‌آباد نقش رستم است که در بلندای 26 متری از تراز زمین جای گرفته‌است و سنگ‌نبشته‌ای در این مزار جای دارد که نشان می‌دهد گورگاه از آن داریوش یکم است. داریوش بزرگ در اکتبر 486 پیش از میلاد درگذشت و در این آرامگاه که در دل کوهی سنگی تراشیده بود، جای گرفت. وی در سال 522 پیش از میلاد به تخت نشست و پس از 36 سال پادشاهی، به مرگ طبیعی درگذشت.

گویا داریوش ساخت آرامگاه خود را هم‌زمان با ساخت کاخ آپادانای شوش و تخت جمشید در سال 519 پیش از میلاد آغاز کرده و ساخت آن روزگاری پیش از مرگش پایان یافته‌بود. با رویکرد به اینکه گذشت سده‌ها، بیش از 5 متر خاک در پای صخره انباشته‌است، در گذشته این آرامگاه بلندتر و پرهیبت‌تر از امروزه بوده و بلندای آن به 38 متر می‌رسیده‌است.پیکره و گستره? نمای بیرونی آرامگاه و ویژگی‌های درونی آن، سراسر نوآوری است.
نمای بیرونی آرامگاه که در صخره‌ای به بلندای 60 متر کنده شده، همانند چلیپایی است با بلندای 22 متر که پهنای هر یک از بازوان آن، 10?90 متر است. در بخش بالایی آرامگاه، داریوش بر اورنگی که مردم سرزمین‌های گوناگون بر دوش دارند، ایستاده و نماد فروهر بر فراز او و آتشدان شاهی در برابرش کنده‌کاری شده‌اند. درون آرامگاه 9 گور وجود دارد که نشان می‌دهد افزون بر داریوش، نزدیکان وی نیز در آنجا آرمیده‌اند. بخش بیرونی آرامگاه دارای دو سنگ‌نبشته به زبان‌های فارسی باستان، عیلامی و اکدی است که آوا و گفتاری مانند وصیت‌نامه و اندرزنامه دارد.
کوه حاجی‌آباد و پیرامون نقش رستم در بین مردم بومی به حسین کوه، کوه استخر یا کوه نِفِشت نامور است ولی کتزیاس از آن با نام کوه دوگنبدان یاد می‌کند و می‌گوید: «داریوش فرمان داد تا در کوه دوگنبدان آرامگاهی درآوردند. این کار چنانکه خواست وی بود، انجام شد» دیودور سیسیلی (کتاب 17، بند 71) نیز آرامگاه‌های نقش‌رستم را این گونه یاد کرده‌است که راهی برای ورود به آرامگاه‌ها نبوده و تابوت را با کمک ابزارهایی به درون آرامگاه وارد می‌کرده‌اند.

نقوش

چشمگیرترین قسمت بالایی آرامگاه، پیکر تراشیده? داریوش بزرگ است که 2?70 متر بلندی دارد و در سمت چپ مجلس، به‌حالت نیم‌رخ و روبه سمت راست، بر سکویی سه‌پلّه‌ای ایستاده‌است. وی تاجی کنگره‌دار بر سر نهاده و ردایی بلند و گشادآستین و پُرچین و شکن به‌تن کرده‌است. کفشش ساده و نیم‌تنه‌اش را کمربندی استوار نموده، ریشش بلند و حلقه‌حلقه‌است و مویش را پیچ‌درپیچ در پشت سر انبوه کرده و آراسته‌است، حلقه‌ای از گوش آویخته و دستبندهایی نقش دار بر مچ دارد. وی با دست چپ یک کمان را گرفته‌است و دست راستش را به حالت نیایش، رو به جلو آورده و با کف و انگشتان به‌سوی آتشدان و نماد فروهر دراز کرده‌است.

روبروی داریوش، آتشی در آتشدان، فروزان است که می‌تواند آتشِ ستایشگر اهورامزدا، در محراب باشد. این آتشدان ساقه‌ای تقریباً مکعب مستطیل دارد که در آن طاقچه‌ای کنده شده و زیرش سکویی با سه پایه? مکعبی است که هرکدام کوچکتر از دیگری‌ است. این آتشدان با تفاوت‌هایی اندک در همه? نقش های آرامگاه‌های هخامنشی تکرار شده‌است.
در بالاترین بخش صحنه، نشان موسوم به نماد فروهر که حالت نیمرخ دارد، در مقابل داریوش جای گرفته و دست راستش را کمی بالا آورده و رو به جلو دراز کرده‌است و با دست دیگر حلقه‌ای را در دست دارد. ریشه? حلقه? بالدار از مصر است و در هنر آشوری، نماد قدرت شاهی و شخص شاه به‌شمار می‌رفته که شاه را در میان گرده? خورشید نشان می‌داده اما در هنر هخامنشی بال‏‌های این نشان را کشیده‌تر کردند و پیکره? انسان‌نمای آن را از میان خورشید بیرون کشیدند. به قطعیت نمی‌توان مفهوم این نماد را تشخیص داد، چنانکه برخی از ایران‌شناسان آن را نماد اهورامزدا می‌دانند که در حال سپردن حلقه? فرمانروایی به داریوش است و عده‌ای دیگر آن را مثال روحانی و همزاد داریوش می‌دانند که نیرویی از مثال تمام جهان و اهورامزدا را در بر دارد و از وی پشتیبانی می‌کند و در نهایت، برخی هم آن را فره? کیانی می‌دانند.

در گوشه? بالایی سمت راست صحنه و هم‌سطح با نماد فروهر، یک دایره? کامل که هلالی در درون دارد، دیده می‌شود. این گوی می‌تواند نگاره? توأمان ماه و خورشید (شب و روز) و یا نگاره? ماه در دو هنگام بدر و هلال باشد. اما به عقیده? شاپور شهبازی، چون این هلال رو به پایین و قرص‌دار است، نشان‌دهنده? ماه شب‌های بیستم تا بیست‌ودوم در ایران است و ممکن است به رمز، پایان عمر داریوش را بیان کرده‌باشد.
شاخه? بالایی آرامگاه، تصویر اورنگی را نشان می‌دهد که پایه‌های آن به شکل پنجه‌های شیر ساخته شده و 28 نفر در دو ردیف چهارده‌تایی، اریکه? شاهنشاهی را بر روی دست گرفته و دو نفر هم سر و ته آن را در دست دارند. لبه‌های تخت به نقوش گلبرگ‌های عمودی و موازی، مزین است. دو رده از ارونگ‌بران تخت شاهی را بر سر دست‌ها گرفته‌اند و همه? آن‌ها مسلح‌اند و با دقتی که می‌توان گفت علمی است، از یکدیگر متمایز گشته‌اند. سر همه? آن‌ها نیمرخ است ولی بازو تا کمرشان از روبه‌رو و پاهایشان دوباره از نیمرخ نمایان شده‌است. ملیت آن‌ها به سه خط میخی پارسی‌باستان، عیلامی و اکدی در کنارشان با عباراتی همچون «این است پارسی»، «این است مادی» و... مشخص شده‌است. گرچه همین نقش بر فراز همه? آرامگاه‌های شاهان هخامنشی بعد از داریوش حجاری شده ولی فقط در اینجا دارای کتیبه‌است. این نقش را می‌توان به عنوان تجلی فلسفه? مشارکت در نظر گرفت.چنین نقش‌هایی، حتی پس از مرگ، اقتدار، استواری و فرمانروایی شاه را به ذهن می‌آورد. وجود این مجلس در آرامگاه داریوش، کوششی برای یادآوری شکوه و بیانگر دوام قدرت خاندان شاه حتی پس از مرگ است.
دیواره‌های دوجانب شاخه? بالایی صلیب نیز دارای نقش هستند که سه نقش در سمت چپ و سه نقش در سمت راست، تراشیده شده‌است. از این نقش‌ها، دو نقش دارای کتیبه‌اند؛ یکی نگاره? گئوبروه که نیزه‌ای در دست دارد و به‌واسطه? کتیبه‌ای سه‌زبانه که در بالای سرش نوشته شده، گئوبروه، نیزه‌دار داریوش‌شاه شناسانده شده‌است و دیگری اسپه‌کانه، که تبرزینی در دست راست و کمانی در دست چپ دارد و اسپه‌کانه? کماندار، که تبرزین داریوش‌شاه را حمل می‌کند معرفی شده اما از هویت چهار نقش دیگر اطلاعی در دست نیست ولی چون گئوبروو و اسپه‌کانه دو تن از نجبای هفتگانه هخامنشی‌اند که در کشتن گئومات و به شاهی رساندن داریوش، نقش داشته‌اند. می‌توان یقین کرد که چهار شخص دیگر منقوش بر دیواره‌های کناری هم، از نجبای هفتگانه هخامنشی همراه داریوش بوده‌اند.
بر دیوارهای درونی، سه غیرنظامی در سمت راست و چهار نظامی در سمت چپ آرامگاه وجود دارد که روی هم هفت نفر می‌شوند. درباره? هویت و موقعیت اجتماعی و سیاسی این افراد نیز اطلاعاتی در دست نیست.

داریوش در مقام فرمانروایی جهانی، در بالا و کنار دیواره? بیرونی آرامگاه خود با دو نبشته? بزرگ که هریک به سه زبان فارسی باستان، عیلامی و اکدی نوشته شده، وصیتی معنوی از خود برجای گذاشته که در تاریخ خاورمیانه بی‌مانند است. نخستین نبشته در قسمت بالایی است و به DNa مشهور است و دومی بر کنار درگاه ورودی آرامگاه کنده شده و به‌نام DNb معروف می‌باشد. هردو نوشته جنبه? شاعرانه دارند و تجلی موثری از شخصیت و نبوغ داریوش‌اند و خصوصیات وی را به نیکی روشن می‌سازند.او نبشته‌اش را به دو بخش تقسیم کرده‌است. یکی نبشته‌ای همگانی و بیطرفانه (DNa) و دیگری، نوشته‌ای شخصی(DNb).
در زیر متن عیلامی، سنگ‌نبشته‌ای بیست و پنج سطری به خط آرامی وجود دارد که ارنست هرتسفلد در سال 1923 آن را تشخیص داد ولی این نبشته بسیار آسیب دیده و نمی‌توان چیز زیادی از آن دریافت اما والتر هنینگ در سطر چهارم آن، نام سلوکوس را تشخیص داد، بنابراین می‌بایست پیشینه? این سنگ‌نبشته به 312 تا 305 پیش از میلاد یعنی نزدیک به دویست سال پس از ساخت آرامگاه، باشد.
داریوش در سنگ‌نبشته? DNa که دارای شش بند است، نخست اهورامزدا را ستایش می‌کند و اعلام می‌دارد که قدرت و شاهی را اهورامزدا به وی بخشیده‌است، پس از آن خود را معرفی می‌کند، سرزمین‌های فرمانروایی اش را نام می‌برد و تاکید می‌کند که چون اهورامزدا این سرزمین را آشفته دید، شاهی به آن ارزانی داشت، آنگاه در بند پایانی از دیگران می‌خواهد که از فرمان اهورامزدا پیروی کنند و شورش نکنند!
آشکار است که نه فقط وفاداری به شاه و حمایت از او خواست اهورامزدا معرفی می‌شود، بلکه همه? اعمال و اراده‌های شاه نیز با تایید ایزدان است.

کتیبه? DNb
در سنگ‌نبشته? DNb که در میان ستون‌های آرامگاه جای دارد، داریوش با صراحت بیشتری از خود واهدافش می‌گوید. این نبشته? داریوش، به‌صورت غریبی، شخص داریوش را در مرکز همه? اندیشه‌های سرزمینش قرار می‌دهد.
داریوش در این سنگ‌نبشته که 12 بند دارد، پس از ستایش اهورامزدا، می‌گوید:
« به‌خواست اهورامزدا من چنینم که راستی را دوست دارم و بدی را دشمن!
دوست ندارم که توانا بر ناتوان ستم کند یا بزرگی از زیردستی زور بشنود.
هر آنچه زیباست، من آن را دوست دارم!
من دوست و بَرده? دروغ نیستم، تندخو نیستم.
حتی وقتی خشم مرا فرا می‌گیرد، با اراده‌ام آن را فرومی‌نشانم. »
به گفته? خانم هایدماری کخ، چنین بیانیه‌ای از زبان یک شاه در سده? ششم پیش از میلاد به معجزه می‌ماند.
داریوش در ادامه? سخنانش اشاره می‌کند که به هرکس فراخور کاری که کرده‌است، پاداش یا کیفر می‌دهد و از کسی که در حد توانش کار کند خشنود است. او از هوش بالا و توانایی‌های جسمی‌اش مانند توانایی اش در نبرد تن‌به‌تن، کاربرد هر دو دست و پا، سوارکاری، کشیدن کمان و نیزه‌زنی می‌گوید و تاکید می‌کند که نیزه‌زنی و کمانداری‌اش چه در حالت سواره و چه پیاده خوب است.
در دو بند پایانی، داریوش بی پروا رو به مردم کشورش می‌کند و از آن‌ها می‌خواهد که دریابند وی چگونه انسانی بوده و هنر و برتری‌اش چه بوده‌است و می‌گوید که مبادا آنچه به گوشتان رسید را دروغ و نادرست انگارید.